تلخ و شیرین

روزهای زندگی من گاهی شیرین اند و بیشتر تلخ!اینجا از تلخ و شیرینی زندگی مینویسم

تلخ و شیرین

روزهای زندگی من گاهی شیرین اند و بیشتر تلخ!اینجا از تلخ و شیرینی زندگی مینویسم

این اونی نبود که من میخواستم!

وقتی گفتم اینروزا بدجوری احساس تنهایی میکنم  و یکی نیست بشینم باهاش حرف بزنم تو فکر کردی منظورم اون بوده؟ ها خدا جون؟ یعنی من باید بچرخم و بچرخم آخرش برگردم سر نقطه اولم و فقط دور و ور خودم خط خطی کردم؟تو که من را بهتر از خودم میشناسی به بزرگیت قسم من اصلن دیگه نمیخوامش ! اونم تو این شرایطی که دارم ! این دیگه از کجا پیداش شد! داری بازیم میدی یا امتحانم میکنی!   

 

 

شیرین نوشت:خدایا حداقل اینو فهمیدم که صدام را شنیدی اما خداییش این جواب من نبود یخورده با دقت بیشتر به حرفام گوش کن هرچند میدونم اینروزا سرت خیلی شلوغه اما منظور من این یکی نبوده اسمش را اشتباه رد کردن !

 

تلخ نوشت: من نمی فهمم این اعتماد به نفس بیش از حدددددددد آقایون از کجا ناشی میشه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد